محل تبلیغات شما

من انسانی هستم که خداوند تمایلات فطری حقیقت جویی، گرایش به خیر، فضیلت، جمال و زیبایی، خلاقیت و ابداع و عشق و پرستش را در وجودم به ودیعه نهاده است و پس از خلقت من با بیان جمله  فتبارک الله احسن الخالقین» از خلق چنین موجودی، بر خود احسنت گفت. سپس از روح خویش در من دمید مرا جانشین خویش در روی زمین قرار داد و به زیباترین صورت آفرید و کرامت بخشید و آنگاه تمامی آنچه را در آسمان و زمین است را مسخر من گردانید و هر آنچه در روی زمین است در اختیار من گذارد. از زمانی که آثار تولد من در وجود پر مهر مادر آشکار گشت؛ خانواده‌ام که پایبند به رعایت ارزش‌های دینی و اخلاقی بودند، در همه حال، مراقب بودند دستورات انسان‌ساز دین مبین اسلام را آویزه گوش و جا قرار دهند. آنان در چگونگی کسب مال خویش دقت خاصی داشتند، زیرا می‌دانستند اثر مالی که از راه حرام بدست می آید در نسل آشکار می‌شود.

 مادرم توجه خاصی به سلامت جسمانی و روانی خویش داشت زیرا می دانست تمامی حالات دوران بارداری اش در شخصیت وجودی من تأثیرگذار خواهد بود.

 بعد از آنکه من به جهان هستی قدم گذاردم، بنابر تاکیدات مورد نظر در آموزه‌های دین اسلام، پدر و مادرم تلاش کردند نام نیکو برم گذارند و نیکو مرا تربیت کنند، همچنین پدرم در بدو تولد، بنابر دستور پیامبر اسلام (ص)  در گوش راست من اذان در گوش گوش چپ من اقامه گفتند، باشد که من در طول حیات و زندگی خویش از وسوسه های شیطانی در امان بمانم.

در طول دوران شش ساله عمرن تلاش داشتند تمام زمینه های لازم را جهت دستیابی آگاهانه و آزادانه من به حیات طیبه فراهم آورند. به من آموختند که بینش و نگرشی که نسبت به جهان و مبدأ آفرینش دارم در رفتار و گفتار و کردار من تأثیرگذار است. مبدأ و اساس هستی، وجود خداوند متعال است؛ از ویژگی اساسی شهادت، احاطه افاضه در نظام هستی حاکم است؛ (یعنی حضور خداوند و شاهد و مشهود بودن در تمامی عوالم هستی، احاطه علمی و قدرتی او بر موجودات هستی و عدم محرومیت مجازات جهان هستی از عطای او) آفریدگاری که به هیچ کس ذره ای ستم روا نمی دارد و به عنوان اولین معلم جهان بشریت، پیامبران را به عنوان اسوه ها به نمونه‌های عینی انسانهای کمال یافته در مسیر هدایت من قرار داده تا با تأسی به آنان بتوانم از ظلمتها رهایی و به نور الهی دست یابم و پس از ختم رسالت؛ بهره‌گیری از سیره نظری و عملی ائمه (ع)، رهبران ولایتمدار را سرمشق زندگی قرار دهم. بینشی در مورد مرگ و پس از مرگ به من دادند که حیات دنیوی مرا معنا بخشید و به من آموخت که اگر می‌خواهیم از ورطه مرگی عبث رها گردم باید به زندگی ام معنا بخشم و اگر بخواهم به زندگی ام معنا بخشم باید مرگ را به عنوان یک حقیقت انکار ناپذیر و قانون حتمی حاکم بر تمام موجودات زنده به جهان هستی بپذیرم؛ زیرا یاد مرگ هم بر آرزوهایم و هم بر دردهایم حد می‌زند و آنها را در نظرم کوچک نشان می‌دهد و تاب و طاقتم را در برابر آنها افزایش می‌دهد. به من آموخت که یاد مرگ و پیامدهایش مرا بدین منظر می رساند که خود را همچون مسافری ببینم که باید از فرصت ها بهره ببرند و ره توشه آخرت برگیرد. جهان پس از مرگ را به گونه‌ای برایم تصویر کرد که موجب تغییر در بینش و نگرش، گرایش و عملکردم ‌گردد به طوری که با دو بال خوف و رجا به پیش روم، تا بتوانم تعادل و توازنی مطلوب در مسیر حرکت پدید آورم و از دلدادگی و دلبستگی به دنیا رها گردم. اعتقاد به روز رستاخیز و حیات اخروی را در وجودم بارور ساخت و به من آموخت که معاد مهمترین عامل جهت هدایت و هدفمندی اعمال و رفتارم و ارتقای مسئولیت شناسی، امید و نشاط بخشی در من و دستیابی به سعادت و کمال فردی و اجتماعی است.

 از آن رو که خداوند مرا به عنوان موجودی عاقل، اندیشمند، مختار و مسئول آفریده و پیامبران و امامان را جهت هدایت و پرورش من فرستاده است، عدالت و حکمتش اقتضا می‌کند که پس از این جهان، جهانِ دیگری باشد تا بر اساس ظرفیت‌های مختلف آدمیان، عملکرد آنان مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرد و هر یک از افراد به پاداش و کیفر خود دست یابند.

 آنان به من آموختند از آنجایی که دارای کرامت ذاتی و منزلت والا هستم، جهت بروز و ظهور این کرامت باید با مهار کردن خواسته‌های نفسانی و کاستن از دلبستگی های مادی، از جنبه های حیوانی ام بکاهم و خود را خوار نسازم و با محک تقوا و تقویت خویشتن بانی که معیار کرامت است به قرب الهی که هدف آفرینش است دست یابم. در برخورد با دیگران اعم از پدر و مادر، دوستان، همسایگان، معلمان و تمامی آحاد جامعه کریمانه رفتار کنم و همه افراد را با دیده احترام به نگرم و هیچ کسی را پست و حقیر نشمرم و از دیگران نیز انتظار داشته باشم که مرا عزیز بدانند و مایه‌های ارتقای عزت نفس مرا فراهم آورند و همچنین عزتمندی من در گرو آن است که بتوانم در پرتو عقل به تقوا و ایمان راه یابم.

 تمامی تلاش خانواده ام این بوده است که اسلام ناب محمدی(ص) را به من معرفی نمایند، اسلامی که روی سخن آن با تمامی انسانها در هر زمان و مکان است؛ اسلامی که در آن تفکیک دنیا از آخرت؛ فرد از اجتماع؛ جسم از روح و امور مادی از معنوی معنا ندارد. شناخت آن با تکیه بر کتاب الهی و سنت پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) شامل قول، فعل و تقریر صورت می‌پذیرد؛ دینی که با دو ویژگی توأمان ثبات و پویایی؛ پاسخگوی مطلوب به نیازهای فردی و جمعی در گرو تاسیس و تداوم حکومتی مبتنی بر معیارهای اسلامی است که مهمترین زمینه اجتماعی و ی را برای عینیت یافتن حیات طیبه در همه ابعاد و مراتب آن فراهم می‌آورد. در متن کتاب آسمانی آن، خلافت زمین از سوی صالحان و امامت آن بر سراسر گیتی نوید داده شده است و آموزه‌های آن، تصویری از جهان را فرا روی آدمی ترسیم می‌کنند که در آن رفاه، امنیت، آرامش، صلح، علم و دیگر مظاهر سعادت مادی و معنوی یکجا و همزمان در جامعه عدل مهدوی قابلیت دستیابی خواهد داشت؛ دینی که در آن پیامبران و جانشینان معصوم ایشان، با انتصابی الهی، مسئولیت رهبری و ولایت بر جامعه را برعهده داشتند و در عصر غیبت امام معصوم (ع) ولایت امر این مهم را برعهده دارد، یعنی اداره امور جامعه بر عهده فقیهان جامع الشرایط نهاده شده تا در چارچوب قوانین شرعی (احکام اولیه و ثانویه) و استفاده از اختیاراتی که اسلام برای مواجهه با موضوعات جدید اجتماعی به حاکم اسلامی تفویض کرده است نسبت به برپایی حکومت دینی و استقرار آن بر اساس پذیرش و اقبال عموم مردم دیندار اهتمام ورزند.

از آنجا که در وجود من گرایش فطری به حقیقت جویی و کشف واقعیت ها و درک اشیا وجود دارد، من علم و دانایی و دستیابی به آگاهی را دوست دارم. از سوی دیگر به دلیل وجود گرایش ذاتی فضیلت خواهی در وجودم، فضایل جمعی و فردی را پاس میدارم. در ذات من گرایش به جمال و زیبایی وجود دارد همچنان که خدای سبحان زیبایی محض و جمال مطلق است، من نیز زیبایی ها را دوست دارم و آنها را تحسین می کنم و از دیدن آنها لذت می برم؛ بنابراین من دوست دارم ظاهر زیبا، نام زیبا، جامعه زیبا، مدرسه زیبا، خط زیبا و . داشته باشم هاله ای از زیبایی های مادی و معنوی تمام شئون زندگی ام را فرا گیرد. به دلیل وجود گرایش به آفرینندگی و خلاقیت در من، دوست دارم چیزهای نو و آثار جدید بیافرینم و ابداع کنم. گرایش به عشق و پرستش جزء اصیل‌ترین ابعاد وجود من است؛ بنابراین من به دنبال آن هستم که با کنار زدن پرده های غفلت؛ معشوق و معبود حقیقی خود را بیابم و او را عاشقانه عبادت کنم.

 با نظر به اینکه گرایش های فطری زیبا که خداوند در وجود من نهاده است، به دنبال راهی می گشتم که مبتنی بر شناخت حقیقت وجودی و نیازهای فطری ام باشد و امکان به فعلیت رسیدن این گرایش ها را در من محقق سازد. با بهره گیری از عقل که موهبتی الهی و نوری رحمانی است که بدین لحاظ به عنوان پیامبر درونی شمرده شده است و با بهره گیری از هدایت پیامبران الهی به عنوان حجت بیرونی و ظاهری با بررسی و کسب معرفت و بینش و بهره‌گیری از تجربیات ارزشمند دیگران به این نتیجه رسیدم که بهترین راه را دین اسلام تصویر کرده است و بهترین آیین در قرآن کریم تبیین گردیده است؛ زیرا این راه و آیین مبتنی بر تمایلات فطری من است.

بدین لحاظ دین اسلام را به عنوان آیین زندگی خود پذیرفتم؛ دین که بر تکالیف شاق بنا نشده است و از خشونت و تندروی دور است و راه و رسم آن بر امور سهل و آسان بنا شده است. از آنجا که من از توانایی به نام عقل برخوردارم که وجه ممیز من از سایر موجودات جهان هستی است به حسب ذات، مایل به خیرات و کمالات و خواستار عدل و احساس است، ملاک تکلیف، ثواب و عقاب است به وسیله آن حق از باطل و خیر از شر و راه از بیراه تمیز داده می‌شود. بنابراین، خواهان آن هستم که با هدایت مربیان و زمینه‌های مساعدی که در مدرسه برایم فراهم می‌آورند، اقلم از تیرگی‌های شهوت و غضب منزه گردد تا به وسیله آن بتوانم حق را از باطل و خیر را از شر تشخیص دهم و در مسیر زندگی به سوی خیر و سعادت رهنمون گردم.

به غرایزم به گونه‌ای پاسخ دهم که دنیاگرایی و خودخواهی را در من شعله ور نسازد، عواطف من به ترتیبی پرورش یابد که حس دیگرخواهی را با ایجاد لطافت روحی در من تقویت نماید و باعث پرورش و شکوفایی استعدادها و رشد شخصیت من گردد. قلب من مرکز ادراکات حضوری، شهود باطنی و محل دریافت فیض الهی و کانون همه مکتسبات و اعمال نیک گردد؛ آنگونه که فقط حق بگویم و کلام حق بشنوم. طوری تربیت شوم که بتوانم ابتدا رابطه خود با خدا را بشناسم و اصلاح کنم و در سایه آن رابطه خود را با خود، خلق و خلقت بشناسم و از تاریخ عبرت بگیرم و خود را اصلاح نمایم تا در پرتو این سازندگی بتوانم به مراتبی از حیات طیبه و قرب الهی دست یابم.

حال که من وارد محیط تربیتی دیگری به نام مدرسه شده‌ام، انتظار آن است که همانگونه که خانواده ام اهتمام خاصی در راستای هدایت من داشتند مدرسه نیز ادامه دهنده و تکمیل کننده این مسیر باشد؛ زیرا در کنار وجود گرایش ها و قابلیت های مثبتی که خداوند در درون من نهاده است، محدودیت هایی نیز در وجود من است و چنانچه والدینم یادآور شدند خداوند منان وجود گرایش‌های متفاوت را در من عاملی جهت آزمایش و امتحاناتم قرار داده است تا بدانم که چگونه عمل کنم. وجود گرایش های بالقوه مثبت و منفی در من که مبنای تکاملم هستند و وجودم را متعالی می سازند نیازمند فراهم بودن زمینه های مناسب هدایت و رشد توسط مربیان در مدرسه، جهت باروری و به فعلیت رساندن گرایش‌های مثبت و مهار گرایش‌های منفی است و من از اولیای مدرسه انتظار دارم این بسترها را به صورت همه‌جانبه برایم فراهم آورند.

در صورتی که مسیر حرکت من در محیط های تربیتی گوناگون به خوبی تعیین نگردد، امکان لغزش و تزل در من وجود خواهد داشت. بنابراین، من به دنبال محیطی هستم که بسان خانواده ام هم سرشار از عشق، عطوفت، محبت و صمیمیت باشد و مربیان مانند پدر و مادرم با دلسوزی کامل زمینه‌های پاسخگویی مناسب به نیازهای وجودی مرا متناظر با شرایط سنی و توانمندی ها فراهم آورند و در محیطی امن و سالم اقدامات هدفمندی را در راستای ارتقای فضایل دینی و اخلاقی و پرورش استعدادهایم به انجام رسانند. موقعیتی که من بدون هر نوع دغدغه‌ای بتواند نگرانی‌ها، آرزوها و امیدهایم را با مربیان در میان بگذارم و آنان نیز با تمام وجود علاقه مند شنیدن مطالب من و رفع نگرانی‌ها و یاری رساندن به من جهت دستیابی به حیات طیبه و قرب الهی باشند و شرایط و بسترها را به گونه ای فراهم آورند که قابلیت‌های لازم را برای ورود سازنده و موثر به عرصه‌های اجتماعی پیدا کنم و مرا با تکالیفی که خداوند در نسبت با خود، نفسم و دیگران بر عهده ام گذارده است، آشنا سازند و چگونگی انجام این تکالیف را به نحو مطلوب به من بیاموزند تا نسبت به انجام درست تکالیف فردی و اجتماعی خویش مسئولیت‌پذیر و پاسخگو باشم. من دوست دارم در تربیت من، بین مدرسه و خانواده هماهنگی وجود داشته باشد. آنجا که در خانواده می‌بینم، در مدرسه هم ببینم و آنچه را که در مدرسه می بینم در خانواده هم ببینم. در مواقعی که مشکلاتی برایم پیش می‌آید، مدرسه با همراهی خانواده ام به من م بدهند و پاسخگوی سوالاتم باشند، با طرح سوالات جدی، زمینه اندیشه ورزی و تفکر را برایم فراهم آورند و نحوه استدلال نیکو و درست را یاد بدهند. من دوست دارم مربیان در مدرسه مرا با پژوهش و تحقیق آشنا سازند و مطالعه و تحقیق محور کار مرا تشکیل دهد و چگونگی پایبندی به اخلاق پژوهش و رعایت موارد آن مانند: امانت داری، برهان گرایی، کرامت انسانی و ارزش گذاری به اطلاعات معتبر را به من یاد بدهند. به من بگویند هنگامی که در برابر یک مسأله قرار می گیرم، چگونه عمل نمایم. به دنبال آن باشم که با ژرف اندیشی و جامعه نگری، شناخت درستی از ماهیت و حدود مسئله به دست آورم، مجموعه اطلاعات را گردآوری نمایم، با توجه به اطلاعات، حدس ها، فرضیه های علمی صادر نمایم، فرضیات را بررسی کنم و در نهایت پس از تحلیل و بررسی، با انتخاب فرضیه مدلل نتیجه گیری کنم.

در واقع در صورت تجربی بودن مسأله، سه مرحله توصیف، تنظیم فرضیه و آزمون فرضیه را دنبال نمایم و در مسیر انجام کار طوری حرکت کنم که تمامی امور را به خوبی مشاهده کنم، به آزمایش و تجربه دست بزنم و سپس استنتاج و نتیجه گیری نمایم. مهارت های اصلی خوب دیدن، خوب شنیدن، خوب فهمیدن، خوب سخن گفتن، خوب خواندن، خوب نوشتن، خوب انتخاب کردن، کاربرد فناوری، تفاهم و ارتباط مناسب برقرار کردن، تفکر انتقادی و حل مسأله، تصمیم گیری و انجام کار تیمی را به من بیاموزند. حد نصابی از شایستگی‌های لازم را در تمامی ساحت های تربیتی اعتقادی، عبادی، اخلاقی؛ زیستی، بدنی؛ اجتماعی، ی؛ علمی، فناوری؛ اقتصادی، حرفه ای؛ هنری و زیباشناختی به من بدهند.

د - «من متعالی» محله

ج- « من متعالی» معلم

ب- « من متعالی» خانواده

وجود ,های ,گرایش ,مرا ,ام ,مدرسه ,به من ,را به ,را در ,است و ,که در ,برایم فراهم آورند

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرواز را به خاطر بسپار محتبس